سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه از آزارش ایمن باشی، به برادری با او رغبت کن [امام علی علیه السلام]

حضرت امام حسن مجتبی (ع)

الف - نسبت ‏به امام

1- پیمان ‏شکنی

معاویه حتی نتوانست‏یا نخواست‏برای ایامی چند هدف اصلی خود از جنگ با امام را برملا نسازد و به این ترتیب پرده از هدفی برداشت که آشکارترین دلیل بر سازش‏ناپذیری دو جبهه بود. علامه مجلسی در این باره می‏نویسد:

«چون صلح منعقد شد، معاویه متوجه کوفه شد تا آن که روز جمعه به نخیله فرود آمد. در آن‏جا نماز کرد، خطبه‏ای خواند، در آخر خطبه‏اش گفت: من با شما قتال نکردم برای آن که نماز کنید یا روزه بگیرید یا زکات بدهید ولیکن با شما قتال کردم که امارت بر شما را به هم رسانم. خدا به من داد، هرچند شما نمی‏خواستید. شرطی چند با حسن کرده‏ام، همه در زیر پای من است. به هیچ‏یک از آن‏ها وفا نخواهم کرد. پس داخل کوفه شد. بعد از چند روز که در کوفه ماند، به مسجد در آمد. حضرت امام حسن علیه السلام را بر منبر فرستاد و گفت: بگو برای مردم که خلافت‏حق من است.» (16)

 

2- تلاش برای جذب امام:

معاویه تلاش بسیاری به خرج می‏داد که امام را به سوی خود جذب کند تا مرزهای روشن جدایی حقیقی بین دو جبهه را بپوشاند. امام نیز با شیوه‏های مختلف همچنان بر جدا بودن دو جبهه تاکید می‏کرد. یکی از شیوه‏ها تلاش برای برقراری ارتباطهای سببی و خانوادگی و ائتلاف قبیله‏ای بود که نمونه‏ای از آن را خواندیم. یکی دیگر از شیوه‏های معاویه ارسال هدایا و جوایز و در مجموع تحرکات عاطفی بود که البته امام نیز آن‏ها را دریافت و به مصارف لازم می‏رساند (17)، اما اجازه نمی‏داد از این‏ها به عنوان نزدیکی وی به معاویه تعبیر شود.

امام باقر علیه السلام می‏فرمود: «قد کان الحسن والحسین یتقبلان جوائز المتغلبین مثل معاویة لانهما کانا اهلا لما یصل الیهما من ذلک وما فی ید المتغلبین علیهم حرام وهو للناس واسع اذا وصل الیهم فی خیر واخذوه من حقه; حسن و حسین علیهما السلام عطایای زورمندانی مثل معاویه را می‏پذیرفتند، زیرا حق آنان بود و آنچه در اختیار زورمداران ستمگر است، برای خود آنان حرام است ولی اگر در راه (اطاعت) و خیر به مردم برسد، برای آنان حلال است و به حق دریافت کرده‏اند.»

قال ابوجعفر بن محمد علیهما السلام: «وجوائزهم لمن یخدمهم فی معصیة الله حرام علیهم وسحت; و عطایای آنان برای کسانی که در نافرمانی خدا به آنان خدمت می‏کنند، حرام و نارواست.»

 

3- توهین به امام:

از جمله رفتارهایی که دستگاه بنی‏امیه در برابر امام اتخاذ کرد، توهین به آن حضرت بود که در قالب‏ها و شکل‏های مختلفی اجرا می‏شد و صفحات تاریخ پوشیده از این نوع رفتارهاست.

در یک مورد امام به معاویه چنین فرمود: این گروه به من ناسزا نگفتند بلکه تو به من ناسزا گفتی، زیرا، تو با زشتی انس گرفته‏ای و اخلاق ناپسند در جانت ریشه دوانده. با محمد و خاندان او دشمنی می‏ورزی. سوگند به خدا ای معاویه! اگر من و این جماعت در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله درگیر می‏شدیم و مهاجرین و انصار اطراف ما بودند، جرات چنین جسارت‏هایی نسبت‏به ما نداشتند...» (18) در جای دیگر پسر عاص به معاویه می‏گوید: «مردم به دنبالش راه افتاده‏اند. فرمان داد، اطاعت کردند. سخن گفت تصدیق کردند. این دو کار را به جاهای باریک‏تری خواهند کشاند. چه خوب بود که کسی را دنبالش می‏فرستادی تا او و پدرش را لعن می‏کردیم و دشنام می‏دادیم و ارزش هر دو را در پیش دیگران پایین می‏آوردیم. (19) » در همان مجلس معاویه، اطرافیان معاویه اهانت‏هایی به امام کردند و کوشیدند مقام و منزلت وی را کم کنند از جمله این که: «تو ای حسن! ادعا کرده‏ای خلافت‏به تو می‏رسد تو توان آن را نداری... ما تو را به این‏جا دعوت کرده‏ایم که تو و پدرت را دشنام دهیم. اما پدرت را خدا به تنهایی سزایش را داد،... شما مدعیان چیزهایی بوده‏اید که حقیقت ندارد...» (20)

 

4- تهمت‏ها به امام:

در این بخش نیز معاویه و اموی‏ها نهایت تلاش خود را به خرج دادند تا از منزلت امام بکاهند. از جمله به امام می‏گفتند: «تو و پدرت در قتل خلفای قبلی شرکت داشتید. با ابوبکر درست‏بیعت نکردید. در حکومت عمر کارشکنی کردید و عثمان را کشتید و...» (21)

 

5- توهین و تهمت‏ به امام علی بن ابیطالب علیه السلام:

معاویه برای درهم‏کوبیدن جبهه امام حسن علیه السلام به امام علی علیه السلام توهین می‏کرد و به او تهمت می‏زد و دیگران را هم به این کار تشویق می‏کرد. این توهین‏ها گاه در مورد شخص حضرت علی علیه السلام بود و گاه در مورد زمامداری و امامت او که در نوع دوم هدف خنثی‏سازی جایگاه امامت در اذهان مردم بود. در همان مجلس قبل که معاویه یارانش را برای تحقیر امام حسن علیه السلام گردآورد، به آنان این‏گونه رهنمود داد: «شما سعی کنید کشته‏شدن عثمان را به پدرش علی نسبت دهید و این مطلب را جا بیندازید که وی از سه خلیفه قبل ناخشنود بوده‏» و در پی آن بود که سیل حملات علیه امام علی علیه السلام سرازیر شود مانند: پدرت علی به خاطر دوستی دنیا و سلطنت‏بر عثمان عیب جویی کرد وسپس در قتل او مشارکت جست; پدرت ابوبکر را مسموم کرد; در توطئه قتل عمر دست داشت; پدرت با رسول خدا صلی الله علیه و آله دشمن بود; او شمشیری بلند و زبانی گویا داشت; زنده‏ها را می‏کشت; مردگان را متهم می‏ساخت و... (22) معاویه بعد از شهادت امام حسن علیه السلام نیز به کارگزارانش نوشت: «هرگز اهانت‏به علی بن ابی طالب را فراموش نکنید.»

امام حسن علیه السلام

گاهی معاویه در حضور امام حسن علیه السلام به ایشان اهانت می‏کرد از جمله: معاویه در سفری که به مدینه داشت، بالای منبر رفت و با ناسزاگویی، به مقام امام علی علیه السلام توهین کرد. امام حسن علیه السلام در همان مجلس برخاست و فرمود: «... ای مردم! خداوند هیچ پیامبری را نفرستاد مگر این که مجرمان را دشمن او قرار داد. چنان که قرآن می‏فرماید: «وکذلک جعلنا لکل نبی عدوا من المجرمین.» من پسر علی هستم و تو پسر صخر، مادر تو هند است و مادر من فاطمه. مادربزرگ تو نثیله و مادربزرگ من خدیجه است.» (23)

و در مجلسی دیگر که به امام علی علیه السلام هتاکی زیادی کرد، امام حسن علیه السلام فرمود: «ای پسر جگرخواره! آیا به امیرمؤمنان ناسزا می‏گویی؟ با این که پیامبر فرمود هر کس به علی ناسزا بگوید، به من ناسزا گفته و هر کس به من ناسزا بگوید، به خدا ناسزا گفته و کسی که به خدا ناسزا گوید، خداوند او را برای همیشه به دوزخ وارد می‏کند. آن‏گاه به عنوان اعتراض مجلس را ترک کرد.» (24)

 

 

6- برکناری یاران علی علیه السلام:

 

معاویه بعد از اعلام نقض پیمان صلح با امام حسن علیه السلام... دستورالعملی صادر کرد که بر اساس آن تمام یاران و محبان اهل‏بیت علیهم السلام باید از کارهای حساس و غیرحساس کشور اسلامی شامل (حجاز، عراق، ایران، شامات) برکنار می‏شدند: «انظروا الی من اقامت علیه البینة. انه یحب علیا واهل‏بیته فامحوه من الدیوان واسقطوا عطأه ورزقه و من اتهمتموه بموالاة هؤلأ القوم فنکلوا به و اهدموا داره...; (25)

درباره هر کس دلیلی اقامه شد که او علی واهل‏بیت او را دوست دارد، نامش را از دیوان‏ها محو کنید و حقوق و مزایایش را نپردازید و هر کس را که به دوستداری اهل‏بیت علیهم السلام متهم کردید، کار را بر او سخت‏بگیرید و خانه‏اش را خراب کنید.»

 

 

7- کشتن شخصیت‏های شیعی:

 

معاویه می‏کوشید از این طریق نیز جبهه حق را تضعیف کند و اجازه نفس کشیدن به آنان ندهد. لذا گاه به طور مستقیم بر دار کشیدن آنان را نظارت می‏کرد و در مواردی خود فرمان قتل می‏داد. اشخاصی مانند: حجر بن عدی و فرزندانش در مرج عذرا، رشید هجری، کمیل بن زیاد، میثم تمار، محمد بن اکثم، خالد بن مسعود، جویریه، عمر بن حمق، قنبر، مزرع و... قربانی این شیوه شدند و پیش‏بینی‏های امام علی علیه السلام تحقق یافت. «عمت‏خطتها وخصت‏بلیتها» (26) «واصاب البلأ من ابصر فیها واخطا البلأ من عمی عنها» (27) این بلیه‏ای است که همه جا را می‏گیرد ولی گرفتاری‏اش به طبقه‏ای معین اختصاص دارد. و فتنه کور و تاریکی است که دامنه آن فراگیر و همگانی و گرفتاری آن ویژه افراد خاص (شیعیان) است. بلای آن به کسی می‏رسد که بینا باشد و به هر کور و بی‏تفاوت راه پیدا نمی‏کند.

 

 

ب - نسبت‏ به ارزش‏ها

 

نشانه‏های تعارض را می‏توان در روی‏کرد جبهه اموی نسبت‏به ارزش‏ها نیز جست و جود کرد. این جبهه همواره در تقابل و جنگ با ارزش‏های ناب اسلامی بود که از جمله می‏توان به این موارد اشاره کرد:

 

 

1- روی‏کرد به بدعت‏ها و...

 

حکومت معاویه سرتاسر آکنده از انواع خلاف‏ها و ظلم‏ها در ابعاد مختلف آن بود که برخی عبارتند از:

در ایام خلافت‏خود چهل روز در نماز جمعه صلوات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله را ترک کرد. وقتی علت را پرسیدند: گفت: «نام پیامبر بر زبان جاری نمی‏کنم تا اهل بیت او بزرگ نشوند.» (28)

معاملات ربوی را تجویز کرد. به طوری که ابودردأ در برابرش ایستاد و گفت: «از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که مردم را از معاملات ربوی نهی کرد، مگر آن که وزن دو جنس با یکدیگر برابر باشد.» و معاویه بی‏اعتنایی کرد و ابودردأ - با این که قاضی دمشق بود - از کار دست کشید و به مدینه رفت. (29)

برخی از احکام حج را عملا تغییر داد. او در هنگام احرام بر خود عطر زد. (30)

نسبت‏به شعائر هر طور می‏خواست عمل می‏کرد. مثلا در نماز عید فطر و قربان اذان و اقامه اضافه کرد. با این که پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده بود: «لیس فی العیدین الاذان و الاقامة.» (31)

خطبه نماز عید را قبل از نماز خواند... (32) آب را در ظرف طلا نوشید، غذا در آن خورد. (33) لباس حریر پوشید (34) و...

 

 

2- علنی کردن منکرات:

 

ماهیت ضد دینی حکومت‏بنی‏امیه چنان مبتذل بود که منکرات آنان به صورت علنی نیز بروز می‏یافت. مانند آن که معاویه طی نامه‏ای زیاد بن عبید (ابیه) را به پدر خود، ابوسفیان، نسبت داد: «من امیرالمؤمنین معاویة بن ابی سفیان الی زیاد بن ابی سفیان...» این کار معاویه موجب شد گروه‏های زیادی مانند امام حسن علیه السلام و حسین علیهما السلام، یونس بن عبید، عبدالرحمان بن حکم، ابوعریان و ابوبکره و حسن بصری و... به این رفتار اعتراض کردند و نوشتند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «الولد للفراش وللعاهر الحجر; (35) فرزند مال مادر است و زناکار باید سنگسار شود.»

پس باید او را زیاد بن سمیه نامید نه زیاد ابن ابی سفیان. زیرا به شهادت ابی مریم سلولی ابوسفیان از جمله کسانی بود که با سمیه روابط نامشروع داشت و این انتساب معاویه خلاف صریح فرمایش رسول خدا بود و...

 

 

3- مبارزه با مشروعیت‏حکومت علوی:

 

در کنار تمام خلاف‏های فوق، آنچه هدف اصلی معاویه بود، ساقط کردن حکومت علوی و فرزندان وی از مشروعیت‏بود. وی تلاش می‏کرد برای تثبیت‏حکومت‏خود، جبهه مقابل را از مشروعیت‏بیندازد و برای این کار شیوه‏های عجیبی نیز به کار برد که برخی عبارتند از:

 

معاویه برای این هدف از شخصیت‏های دینی و روحانی وابسته استفاده کرد تا به خیال خود زمینه کم رنگ شدن احادیث نبوی در مورد علی علیه السلام را فراهم سازد. لذا او بارها از کارگزاران خود می‏خواست:

1- «با کمال دقت راویانی را که طرفدار عثمان هستند و در فضایل او سخن می‏گویند، شناسایی کنید و در مجامع شرکت دهید و بزرگ بدارید و نام آنان را به همراه روایات و احادیث آن‏ها درباره عثمان و پدرش برای من بفرستید.» (36)

به این ترتیب در مدت زمانی اندک احادیث متنوعی در مورد عثمان خلق شد.

2- او همچنین به کار گزارانش فرمان داد چون روایات درباره عثمان زیاد شده، از این پس به گویندگان و نویسندگان بگویید درباره ابوبکر و عمر و دیگر صحابه حدیث‏بسازند. هر حدیثی را که درباره ابوتراب شنیدید، آن را رها نکنید، مگر این که حدیثی از صحابه در رد آن برای من نقل کنید. چنین روایاتی چشم مرا روشن و ادله و حجت مربوط به ابوتراب را کم رنگ‏تر می‏کند و حجت‏شان را باطل می‏سازد.» (37)

این سیاست چنان پیش رفت که هر کسی حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می‏کرد، دیگر به حدیث او با شک و تردید نگاه می‏کردند. امام باقر علیه السلام در مجلسی برای آگاهی مردم از این گونه احادیث‏بیش از صد مورد را خواند و فرمود:

«مردم گمان می‏کنند این گونه احادیث صحیح است. آن گاه فرمود: هی والله کلها کذب و زور; (38) این‏ها همه به خدا قسم، دروغ و بهتان است.»

امام حسن علیه السلام

ابان بن تغلب می‏گوید: «خدمت امام باقر علیه السلام عرض کردم: بعضی از آن احادیث را بیان فرمایید امام فرمود: رووا ان سیدی کهول اهل الجنة ابوبکر و عمر و ان عمر محدث و ان الملک یلقنه و ان السکینة تنطلق علی لسانه و ان عثمان الملائکة تستحیی منه...; (39)

روایت می‏کنند که ابوبکر و عمر دو آقای پیران اهل بهشت هستند و می‏گویند عمر از ملائکه خبر می‏گرفت و ملائکه مطالب را به وی تلقین می‏کردند و آرامش و وقار بر زبانش جاری می‏شد و می‏گویند عثمان کسی است که ملائکه از او حیا می‏کنند... پس امام فرمود: به خدا قسم همه این‏ها دروغ است.»

 

اقدام دوم معاویه این بود که از سیمای امام قداست زدایی کند و با این ترفند جایگاه او را از دل‏ها بزداید.

شهید مطهری رحمه الله می‏نویسد: «علی علیه السلام از دنیا رفت و معاویه خلیفه شد، بر خلاف انتظار معاویه، علی علیه السلام به صورت نیرویی باقی ماند و معاویه آن طوری که اعمال بیرون از تعادل و متانتش نشان می‏دهد، از این موضوع خیلی ناراحت‏بود لهذا تجهیز ستون تبلیغاتی علیه علی علیه السلام کرد.» (40)

بخشی از تلاش‏های معاویه در این عرصه چنین است:

دستور داد در منابر رسما علی علیه السلام را سب کنند و آن را در خطبه‏های نماز و منابر رواج داد و با تهدید و ارعاب مردم را وادار به این کار می‏کرد.

در موردی از احنف بن قیس خواست که به علی علیه السلام لعن کند و او چون با اصرار معاویه روبه‏رو شد، بر منبر رفت و گفت:

«معاویه مرا به لعن علی امر کرده است، معاویه و علی اختلاف داشتند. به هر کدام ظلم شده است، او را دعا می‏کنم. لعنت‏خدا و ملائکه و خلق تو ای خدا بر کسی باد که ظلم کرده است و لعنت تو بر فئه باغیه از این‏ها باد.» مردم هم گفتند: آمین.

صحابه منافق را وادار به جعل حدیث علیه امام می‏کرد. از جمله سمرة بن جندب را با 400 هزار درهم وادار کرد بگوید آیه «من الناس من یشری نفسه ابتغأ مرضات الله...» (41) که درباره علی علیه السلام در لیلة المبیت است درباره ابن ملجم نازل شده است.

در این زمینه کار به جایی رسید که دست‏به بدعت در احکام هم زدند. مثلا چون در خطبه‏های نماز عید علی علیه السلام را سب می‏کردند و مردم به خاطر این که نشنوند از محل نماز خارج می‏شدند، خطبه‏ها را مقدم بر نماز کردند. (42)

امام باقر علیه السلام در مورد این اقدام بنی‏امیه می‏فرمود: «ویروون عن علی علیه السلام اشیأ قبیحة و علی الحسن و الحسین علیهما السلام ما یعلم الله انهم قد رووا فی ذلک الباطل و الکذب و الزور; (43)

مطالب زشتی را درباره علی علیه السلام و حسن و حسین علیه السلام نقل می‏کردند که خدا می‏داند همه‏اش باطل و دروغ و بهتان بود.»

 

 

4- تلاش برای تشکیل حکومت موروثی

 

آنچه هدف اصلی معاویه بود و تمام اقداماتش بر محور آن دور می‏زد، قبضه کردن حکومت و تثبیت آن در دست‏بنی‏امیه بود; همان هدف پنهانی که امام حسن از آن آگاه بود و برای اتمام حجت در شرایط صلح، آن را گنجاند:

«هذا ما صالح علیه الحسن بن علی بن ابی طالب معاویة بن ابی سفیان: صالحه علی ان یسلم الیه ولایة امر المسلمین علی ان یعمل فیهم بکتاب الله و سنة رسوله صلی الله علیه و آله و سیرة الخلفأ الصالحین و لیس لمعاویة بن ابی سفیان ان یعهد الی احد من بعده عهدا بل یکون الامر من بعده شوری بین المسلمین...; (44)

این قرارداد صلحی است‏بین حسن بن علی بن ابی طالب و معاویة بن ابی سفیان: با او مصالحه کرد به این که ولایت امر مسلمانان را به او واگذارد، به این شرط که بین مسلمانان براساس کتاب خدا و شیوه پیامبر و سیره خلفای صالح عمل کند و معاویه حق ندارد که پس از خود کسی را به جانشینی و خلافت انتخاب کند و تعیین خلیفه براساس شورای بین مسلمانان باشد.»

امام حسن علیه السلام

و یا به این صورت که: «المادة الثانیه ان یکون الامر للحسن من بعده فان حدث به حدث فلاخیه الحسین و لیس لمعاویة ان یعهد به الی احد.» (45)

اما معاویه در راستای همان هدف اصلی خود، بعد از پانزده سال که موانع سر راه خود را برداشت، تصمیم گرفت‏یک همه پرسی عمومی به راه اندازد و برای فرزندش یزید از عموم مردم مکه، مدینه، شامات، عراق و... بیعت‏بگیرد. برای این کار به تمام مراکز حکومتی بخشنامه کرد و مخالفان را با شدت تمام سرکوب کرد. اما مدتی بعد از طرح گرفتن بیعت عمومی متوجه شد که گروه‏های خواص همچنان مخالف او هستند و بالاترین خطرها نیز به دو دلیل از جانب امام حسن علیه السلام است:

اولا: بسیاری از مخالفان منتظرند ببینند سلاله رسول خدا صلی الله علیه و آله چه می‏کند چرا که در صلح نامه شرط کرده بود، برای معاویه خلیفه و جانشینی تعیین نشود.

ثانیا: امام مجتبی علیه السلام در میان مردم مسلمان از پایگاه بسیار قوی برخوردار است و شایستگی عظمت و لیاقت او برای تصدی خلافت و زمامداری جامعه زبانزد است.

از طرفی معاویه می‏دانست که اگر موضوع ولایتعهدی را به مردم واگذارد، هیچ کس کم‏ترین توجهی به یزید نخواهد کرد. از این رو معاویه به فکر افتاد نظر مخالفان را به سوی خود جلب کند و نامه‏هایی به حسین بن علی، عبدالله بن عباس، عبدالله بن زبیر، عبد الله بن جعفر و... نوشت. امام حسین علیه السلام در پاسخ نامه او نوشت:

«اتق الله یا معاویة! و اعلم ان لله کتابا لایغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصاها، واعلم ان الله لیس بناس لک قتلک بالظنة و اخذک بالتهمة و امارتک صبیا یشرب الشراب و یلعب بالکلاب ما اراک الا و قد او بقت نفسک و اهلکت و اضعت الرعیة والسلام; (46)

ای معاویه! در مورد جانشینی فرزندت یزید و اصرار بر آن از خدا بترس. بدان که برای خداوند منان صحیفه‏ای است که تمام اعمال ریز و درشت را ثبت می‏کند و هیچ عملی از آن مخفی نخواهد ماند.

معاویه! بدان خداوند همانند مردم نیست که بخشی از آنان را با کم‏ترین سوءظنی بکشی و عده‏ای دیگر را متهم نمایی و دستگیر کنی. فرزندت یزید که آرمان تو است، شراب می‏آشامد و به سگ‏بازی مشغول است. معاویه! می‏بینم که تنها با این کارت خودت را متزلزل می‏سازی و دین خود را نابود می‏کنی و مردم را از بین می‏بری.»

 

 

نشانه‏های تعارض از سوی جبهه امام حسن علیه السلام

 

تمام اقدامات امام در طول دوره بعد از صلح رو در روی اقدامات معاویه قرار داشت. عمده کوشش‏های امام به دو بخش تقسیم می‏شود که به اختصار به آن دو می‏پردازیم.

 

پس از حضور امام علیه السلام در مدینه، محدثان و دانشمندان گرد وجود حضرت حلقه زدند. این افراد یا از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله، و یاران با سابقه امام علی علیه السلام بودند یا تابعین و دیگر گروه‏ها بودند. از گروه اول می‏توان به احنف بن قیس، اصبغ بن نباته، جابر بن عبدالله انصاری، جعید همدانی، حبة بن جوین عرفی، حبیب بن مظاهر، حجر بن عدی، رشید هجری، رفاعة بن شداد، زید بن ارقم، سلیمان بن صرد خزاعی، سلیم بن قیس هلالی، عامر بن واثله بن اسقع، عبایة بن عمر و بن رهبی، قیس بن عباد، کمیل بن زیاد، حارث بن اعور بن بنان، مسیب بن نجبه فزاری و میثم بن یحیی تمار اشاره کرد و از گروه دوم ابوالاسود دوئلی، ابواسحاق بن کلیب سبیعی، ابومخنف، جابر بن خلد، جارود بن منذر، حبابه بنت جعفر والبیه، سوید بن غفلة، مسلم بن عقیل و... را نام برد.

این‏ها کسانی بودند که از شهرهای مختلف گرد آمدند و به واسطه تربیت علمی و معنوی صحیح به عنوان سدهای محکم در مقابل تحرکات معاویه ایستادند. (47)

امام حسن علیه السلام

عمق فعالیت‏های علمی و تربیتی امام علیه السلام چنان بود که وقتی معاویه از یکی از افرادی که از مدینه به شام آمده بود، از امام حسن علیه السلام پرسید او پاسخ داد: امام حسن علیه السلام نماز صبح را در مسجد جدش برگزار می‏کند تا طلوع آفتاب می‏نشیند و سپس تا به نزدیک ظهر به بیان احکام و تعلیم مردان مشغول است، سپس نماز می‏خواند و به همین گونه زنان از احادیث و روایات او بعد از ظهر استفاده می‏کنند و این برنامه هر روز اوست. (48)

ابن صباغ مالکی هم می‏نویسد: «و کان اذا صلی الغداة فی مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله جلس فی مجلسه یذکر الله حتی ترتفع الشمس و یحبس الیه من یجلس من سادات الناس یحدثهم... و یجتمع الناس حوله فیتکلم بما یشفی غلیل السائلین و یقطع حجج المجادلین...; (49)

نماز صبح را در مسجد النبی برگزار می‏نماید و تا طلوع آفتاب می‏نشیند و به ذکر خدا مشغول می‏شود. روزها مردم گرداگردش حلقه می‏زنند و او برایشان معارف و احکام الهی را بازگو می‏کند... مردم اطراف او گرد می‏آیند تا سخنانش را بشنوند که دل‏های شنوندگان را شفا می‏بخشد و تشنگان معارف را سیراب می‏کند. بیانش حجت قاطع است. به طوری که جای احتجاج و مجادله باقی نمی‏ماند.»

البته امام علیه السلام برای فعالیت‏های این چنینی به سلاح علم مجهز بود. آن هم علمی که از پدرش امیر مؤمنان علیه السلام و جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله به ارث برده بود. لذا امام صادق علیه السلام می‏فرمود: «وقتی حضرت حسن علیه السلام با معاویه صلح کرد، روزی در نخیله نشسته بودند. معاویه گفت: شنیده‏ام که حضرت رسول خرما را در درخت تخمین می‏کرد و درست می‏آمد. آیا تو آن علم را داری؟ شیعیان ادعا می‏کنند علم هیچ چیز از شما پنهان نیست. حضرت فرمود: رسول اکرم عدد پیمانه‏های آن را بیان می‏کرد. من عدد دانه‏هایش را برای تو می‏گویم.

چهار هزار و چهار دانه است. معاویه دستور داد خرماها را چیدند و چهار هزار و سه دانه شد. امام فرمود: یک دانه را پنهان کرده‏اند و آن را در دست عبدالله بن عامر یافتند. در این لحظه بود که امام به معاویه فرمود: به خدا سوگند ای معاویه! اگر نبود این که تو کافر می‏شوی و ایمان نمی‏آوری، به تو از آنچه خواهی کرد، خبر می‏دادم. پیامبر در زمانی زندگی کرد که او را تصدیق می‏کردند و تو می‏گویی که کسی این را از جدش شنید و او کودک بود. به خدا سوگند که زیاد را به پدر خود ملحق خواهی کرد و حجر بن عدی را خواهی کشت و سرهای شیعیان را برای تو خواهند آورد.» (50)

علاوه بر این امام در مجالس خود گاه از معجزاتی نیز استفاده می‏کرد که موجب تعمیق اعتقاد مردم می‏شد. مانند حکایت جوانی از بنی‏امیه که به امام علیه السلام در مجلس سخنرانی توهین کرد و به اعجاز امام علیه السلام زن شد و در همان دم موهای ریشش ریخت و...» (51)

 




موسی مباشری ::: شنبه 91/10/23::: ساعت 12:1 صبح

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 15


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :16791
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<